سلام خداجونم خو بی؟ ممنون منم خوب٬ خیلی خیلی خوب.اما لازمه اینم بگم که بین خودمون بمونه٬تواصلاباورنکن.لااقل بزار برای یه دفعه هم که شده لمست کنم٬حس کنم برای منم وجود داری٬حس کنم بالاخره یکی پیداشده که منودرک میکنه٬ یکی که همه دارن ازخوبی هاش میگن امامن هنوزم نمیدونم اصلاوجود اره یانه....؟
من که ازبین این همه آدم٬کوچیکترین آدمی هستم که دارم روی زمینت زندگی می کنم٬کوچیکترین آدم...تواصلابه من فکرمیکنی.حال وروزم برات مهمه؟
اصلا از روزگارم خبرداری٬خبرداری آدمای روی زمینت دارن بنده ات رواذیت میکنن٬خبرداری بنده ات٬این بنده کوچولوی تو٬چه جوری روزاش روسرمیکنه٬چه جوری صبح وبه شب میرسونه٬چه جوری شب روبه صبح؟
همه خداصدات میکنن٬خدا!نمیدونم اصلاهستی یانه....اگه هستی پس چرا جواب حرفایی روکه شباتاصبح به کسی به اسم خدامیزنم تابه گوش اون کسی که دوسش دارم برسونه روهیچوقت بهم نمیدی چرا؟
چراهیچوقت نیومدی٬نیومدی اون دست مهربونی روکه همه میگن خدادستاش خیلی گرمه وهمیشه روی سرکوچیکترین وضعیف ترین بنده هاش میکشه رو٬روی سرمن نکشیدی؟چراهروقت صدات کردم پیشم نیومدی؟
من کارهروزه ام شده توروصداکردن
پس چراتوجوابم روندادی؟مگه نمیگن بزرگی؟مگه نمیگن مهربونی؟پس چراهروقت نگران شدم٬جوابم روندادی؟چرادلت واسم نسوخت؟
خودم خوب میدونم گناهکارم یه گناهکارواقعی.....ولی خداجونم گناه دارم آخه؟توکه مهربونی پس چرا دلت یه بارواسه من نسوخت؟چرادلت یه بارهم واسه من نمیسوزه؟
آخه مگه گناه من چی بود؟گناهم اینقدبده که قابل ببخشش نیست؟گناهم چیه مگه من فقط عاشق شدم..عاشق یه بنده دیگه ات آخه مگه کجاش بده؟
خداجونم دلم میخوادببینمت.دلم میخوادتموم حرفایی روکه شباتاخودصبح باهات میزنم رویه باردیگه رو در رو باهات بزنم.دلم میخوادتموم حرفایی روکه یه عمرتوی دلم باهات زدم رواین دفعه دیگه دادبزنم.
دلم میخوادببینمت.دلم میخوادبغض توی گلوم بشکنه وزارزارگریه کنم...ولی حیف...ببین اشک توی چشام خشک شدخدا٬ولی هنوزنیومدی٬پس کجایی خداجونم؟
خدایاببین!من دقیقا اینجام...دقیقا اینجاوایسادم...اما...توکجایی؟...تودقیقاکجاوایسادی؟
خدایانیستی٬نه نیستی کنارم...به خاطراینه که همش بدمیارم..نمی دونم شایدهمین بدآوردن هامم به صلاحمه امادلم گرفته...خسته شدم...خسته شدم ازدست خودم ازدست همه آدمای روی زمینت...ایناروبهت میگم چون میدونم توتنهاکسی هستی که ازگفتن حقیقت هیچوقت ناراحت نمیشی.
اصلاحرفای یه آدم کوچیک که ارزش نداره به خصوص که دیگه آون آدم کوچیک گناهکارم باشه پس چرابایدحرفای من ناراحتت کنه؟
خودت خوب میدونی که راست ودروغ جزئی ازدنیای منی٬جزئی ازباورهام٬جزئی ازرنگین کمون آرزوهام٬جزئی ازدنیای قشنگی که مردم بهش میگن قشنگ...امامن دیگه به این دنیا نمیگم قشنک٬چون هیچ جای این دنیای به قول آدماقشنگ٬قشنگ نیست...نه صبرکن ناراحت نشومن آفریده های تورونمیگم آفریده های توعین خودت قشنگه..منظورم آدماشه٬آدمای روی زمینت دیگه قشنگ نیستن
روی زمینی که یه عاشق به عشقش میگه توازمن دورشدی کجاش بایدقشنگه باشه...جایی که یه عاشق به خاطریه اشتباه بچه گانه که ازمعشوقش سرزده هفت ماه رابطه ی حقیقی رومیبوسه ومیزاره کنارکجاش بایدقشنگ باشه کجاش....؟(البته اینم اضافه کنم برای به حقیقت نزدیکتربودن موضوع نامه مجبورشدم یه خورده چاشنی واقعیت بهش اضافه کنم)
اصلاتصوردنیای بدون خدا٬برام مثل یه کابوس وحشتناک میمونه که باازخواب پریدن تازه کابوس هاش شروع میشه جای اینکه تموم بشه...ولی بهم حق بده دیگه خسته شدم...خیلی خسته شدم خدایا.دوست دارم بیای ویه کشیده محکم بخوابونی زیرگوشم وبگی توبیخود کردی که عاشق شدی که حالاداری به خاطریه اشتباه ساده درد دوریش روتحمل میکنی٬درسته همه این کشیده زدن هایه خورده خشنِ ِ امااگه توی بیای باهمه این دعواهاوخشن بودن هابازم دنیاقشنگه..چون اون موقع حس لمس کردن خدا٬حس خدااینکه خدااینقددوسم داره که یه کشیده خوابونده زیرگوشم خیلی مزه میده٬حس اینکه یه کشیده آبدارازدست خدابخورم...خیلی خیلی مزه داره.دوست دارم بیای وبه جای یه کشیده زیرگوشم هزارتاش روبخوابونی زیرگوشم٬امافقط بیای٬بیای تافقط بتونم لمست کنم٬حتی اگه لمس تنت برام دردناک باشه.
خدایا خیلی خوابم میاد٬چشام دیگه بازنمیشه.میشه برم بخوابم خدا؟میشه جای تموم لحظه هایی که میخواستم توی خوابم باشی وتونیومدی امشب بیای به خوابم٬توروخداخداجونم فقط همین یه بار...
میدونم من اگه خیلی هم که باشم فقط وفقط یه آدم که تازه گناهکارم هست ولی توخدایی
خدایامیشه یه کم منودوس داشته باشی فقط یه کم...دوسم داری خدا؟
راستی خداجونم٬نکنه بااین حرفایی که زدم فکرکنی دیگه دوست ندارما...نه...ببین!اصلااینجوری نیست!اگه دوست نداشتم که این همه باهات حرف نمیزدم...اگه دوست نداشتم که این همه برات نامه نمی نوشتم!
خدا حالاواقعاهستی!!آره معلومه که هستی اگه نبودی ونیستی٬پس من این همه دارم واسه کی مینوشتم؟پس این نشون میده که هستی..خدایامیخوام بخوابم٬میشه امشب به خوابم بیای ....توی بیداری که نیومدی٬فقط یه بارتوی خوابم بیا...میشه یه بارتوی خواب ببینمت؟دلم خیلی واست تنگ شده.دوست دارم توی خوابم باهات ساعتهاحرف بزنم...خواهش میکنم بیا..میخوام ببینمت..کلی حرف دارم که واست بزنم...کلی داستان دارم که برات تعریف کنم...تعریف کنم وازآدمای روی زمینت بگم...ازاین دنیایی که کاش هیچوقت دست به ساختنش نمیزدی.خدایابیاوامشب وفقط همین امشب روفقط همین یک شب روخدانباش ٬خداباش اماتوی خواب یکی باش عین خودم....بیاوامشب وفقط همین امشب روخدانباش یعنی خداباش ولی کنارم باش
فقط همین یکبارخداباش وکنارم باش