کاش بودي تادلم تنها نبود
تا اسير غصه ي فردا نبود
کاش بودي تا براي قلب من
زندگي اينگونه بي معنا نبود
کاش بودي تا لبان سرد من
قصه گوي غصه ي فردا نبود
کاش بودي تا نگاه خسته ام
بي خبر از موج و از دريا نبود
کاش بودي تا دو دست عاشقم
غافل از لمس گل مينا نبود
کاش بودي تا زمستان دلم
اين چنين پرسوز و پرمعنا نبود
کاش بودي تا فقط باور کني
بعد تو اين زندگي زيبا نبود
.
.
کاش
.
.
کاش اي تنها اميد زندگي
ميتوانستم فراموشت کنم
يا شبي چون آتش سوزان دل
در لهيب سينه خاموشت کنم
كاش احساس نياز ديدنت
از وجودم چون وجودت دور بود
در دلم اتش نميزد ان نگاه
كاش ان شب چشمهايم كور بود
کاش آن شب در گلستان خيال
اي گل زيبا نميچيدم تو را
تا بسوزم در خيال آرزو
کاش هرگز نمي ديدم تو را
مسابقه وبلاگ برتر ماه
نظرات شما عزیزان:
|