جناب عدنان یک چهره سرشناس وثروتمندترکیه درسال های میان سالی هوس دوباره ازدواج می کنه وبادختری که تقریبا"هم سن دختر خودش نهال بوده ازدواج می کنه توخونه اشرافی وبزرگ جناب عدنان غیر ازخدمه ودوفرزندعدنان برادرزاده جوان وخوش ترکیب عدنان بهلول(مهند)هم زندگی می کنه.عروس خانم جدیدخیلی زودبه خونه جدید خومی گیره وباهمه به خصوص نهال رابطه برقرار می کنه امابعدازگذشت چندماه بین بیتر(سمر)وبهلول علاقه ای به وجودمی آید واین عشق ممنوع ماجراهایی روپیش میاره که جالب ودیدنیه .
این فیلم صحنه های جالب زیادی داره که من جندتاشو میگم:
زمانی که عدنان می خواست ازبیتر خواستگاری کنه مادربیوه ی بیتراشتباها"فکرکرده بود که عروس خودشه وکلی ضایع شد وقتی فهمیدقراره مادرزن مردی بشه که از خودشم بزرگتره.
بهلول قبلا"باپیکرخواهربیتردوست بوده وازقرارهمدیگه رومی خواستن
نهال دختر18ساله وخوشگل عدنان بهلول رودوست داره ولی نمیدونه چطورباید بهش نزدیک شه.
حالافکرشو بکنید تو یه خونه که یه جوون خوش تیپ هست هم دخترعمووهم زن عمو عاشقشن.
راننده خصوصی نهال(بشیر)نهال رودوست داره که شبا تواتاقش به خاطرش گریه می کنه که نمی تونه بهش برسه.
این سریال برپایه رمان عشق ممنوع اثرحالیت ضیاءاوشاکلی گیل ساخته شده است.هیات عالی رادیو وتلوزیون درترکیه این سریال رابه خاطر یک صحنه حاوی رابطه جنسی جریمه کردو وزیرامورزنان ترکیه وخانواده به خاطرداشتن صحنه های اروتیک ازاین سریال انتقادکرد.
این سریال به سفارش کانال دی ترکیه وتوسط آی یاپیم دردوفصل برای این کانال تولیدشد.این سریال عشق ممنوعه دونفر که درخانه ای دراستانبول اقامت دارند را روایت می کند.بنابرآمار قسمت پایانی سریال 70درصد مردم ترکیه راپای تلوزیون میخکوب کرد.
بهتروپیکردودختریکی ازتجار معروف هستند.بعدازمرگ پدرشان به دلیل بدهی های خانوادگی تقریبا"تمام اموالشان راازدست می دهند.
بعدازازدواج پیکر بهترومادرش (فردوس)(فیروزه خانم)درجستوجوی راهی برای نجات خودازفقرهستند.درست دراین وقت عدنان (یکی ازتجارمعروف)سعی می کندبه این خانواده نزدیک شود.
عدنان یکی ازتجارثروتمنداست که همسرش رادراثربیماری ازدست داده وصاحب دوفرزنداست.درابتدافردوس میپندارد که عدنان درجستجوی ازدواج باوی(فردوس)است.امادرصحنه ای عجیب عدنان درحضور مادرودختر از بهترخواستگاری می کند.این کارخشم فردوس رادرپی دارد.امادرنهایت فردوس که علاقه دخترش برای ازدواج بااین مردثروتمندولی پیر رامیبیند قبول می کند ومبلغ کلانی پول نیز ازعدنان می گیرد.بهتر باعدنان ازدواج می کندووارد خانه ی عدنان که منظره زیبایی به دریادارد میشود.اما این آغاز مشکلات برای عدنان وخانواده اش است.بهلول که عدنان راعموی معنوی خودمیداند نیز ساکن این خانه است!بهلول قبلا"باپیکر رابطه داشته ولی از هم جداشدند.بهلول پسرجوان خوشتیپ وهوسبازیست که شب وروزش رابه خوشگذرانی وعیاشی سپری می کند.داستان حول رابطه پنهانی بین بهتروبهلول شکل میگیرد.درادامه بهلول برای لاپوشانی این رابطه به نهال(دخترعدنان)ابراز علاقه می کند.عدنان که ازتمایل دخترش برای ازدواج بابهلول آگاه است,موافقتش را اعلام میکند وتاریخ عروسی مشخص میشود.امادرقسمت پایانی راننده شخصی عدنان که شاهدرابطه پنهانی بهلول وبهتر بوده همه چیز رابرای عدنان بازگومیکند.
باخبردارشدن عدنان بهترکه ازمشکلات روحی شدیدی رنج میبرد خودکشی میکند وبهلول باحضور درسرقبربهتر یک باردیگربیکفایتی خویش راثابت میکند وبه دوردستهامیرود.عدنان وفرزندانش زندگی تازه ای راشروع میکنند.