در یکی از محله های اطراف شهر استانبول دو جوان یکی به نام محمد که جوشکار است و دیگری نرمین که در آرایشگاه مانیکوریست است زندگی می کنند. وضعیت اقتصادی خوبی ندارند ولی تصمیم دارن با هم دیگه ازدواج کنن و زندگی مشترک تشکیل بدن. اونا حاضرن برای هم بمیرن ولی کم کم به دلیل بی پولی نرمین دلسرد میشه و اعتقادشو به رویاهاش از دست میده. محمد سعی می کنه اونو راضی نگه داره و به آینده ای زیبا امیدوار کنه
نرمین هر روز از محله فقیر نشین خودشون میگذره وبه آرایشگاهی میره که انواع اقسام آدم های پولدار و پر زرق و برق اونجا میانبا دیدن اونا و وضع زندگی شون، غصه میخوره که چرا خودش نمی تونه اونطور زندگی کنه.
تا اینکه یه روز فردی به اسم بلکیس (بلقیس) اونو برای مانیکور کردن به خونش دعوت میکنه.
نرمین هم به خونه مجلل با شکوه اون میره – بلکیس با شوهرش صفا و دخترش فیلیز و پسرش اندر زندگی می کنه.
اندر آدم عیاشیه . و با خواهرش فیلیز بر سر اینکه می تونه برای یکبار هم شده واقعا عاشق یه دختر بشه شرط می بندن و از قضا نرمینو می بینه و به خواهرش میگه که میتونه عاشق اون شه. این اتفاق، زندگی سخت و ناامیدانه نرمین رو عوض می کنه اندر خیلی آدم خونسرد و بی ضرری به نظر میرسه ولی خیالاتی که در سر داره می تونه زندگی نرمین رو به جهنم تبدیل کنه.
خلاصه نرمین روز به روز به اندر و زندگی پر از جاه و عظمتش نزدیکتر و از عشق خودش محمد دورتر میشه.
محمد هم وقتی می بینه نرمین دیگه علاقه ای بهش نشون نمیده ته توی قضیه رو درمیاره و اصل قضیه رو می فهمه و میبینه که نرمین داره از دستش میره .
محمد هیچ چاره ای دربرابر اندر نداره جز انتقام. محمد تصمیم می گیره انتقام خودشو از اندر و خانوادش بگیره و برای اینکار یه راه وجود داره واونم پولدار شدنه. آنقدر پولدار شدن که روزی بتونه اندر و خونوادشو به زانوی خودش دربیاره و دست به کار میشه.
مسابقه وبلاگ برتر ماه
نظرات شما عزیزان:
|